شرق از نگاه مستشرق
تاریخ انتشار: ۷ بهمن ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۶۸۱۰۶۴
«هانری کربن» (Henry Corbin) را شرقشناس شهیر فرانسوی با فلسفه ایران آشنا کرد و او را شیفته حکمت اشراقِ شیخ شهابالدین سهروردی کرد. او نخستین بار در ۱۴ سپتامبر ۱۹۴۵ به تهران آمد و تا وقوع انقلاب اسلامی کموبیش این سفرها ادامه داشت، چنانکه افزون بر کرسی شیعهشناسی دانشگاه سوربن، وقتی به ایران میآمد، در انجمن شاهنشاهی حکمت و فلسفه ایران هم تدریس میکرد که ریاستش را سیدحسین نصر برعهده داشت و جالب آنکه درست در روزی وفات یافت که امام خمینی وارد نوفل لوشاتو فرانسه شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او اما با طیف گستردهای از اندیشمندان ایران در ارتباط بود؛ از داریوش شایگان و سیدحسین نصر تا علامه سیدمحمدحسین طباطبایی و سیدجلالالدین آشتیانی در ارتباط بود و البته باید بر این نامها کسانی چون ابراهیم پورداوود، صادق هدایت، محمد معین، مهدی بیانی، سیدمحمدکاظم عصار، مرتضی مطهری، جلالالدین همایی، بدیع الزمان فروزانفر، سیدهادی خسروشاهی، ناصر مکارم شیرازی، غلامحسین ابراهیمی دینانی و نصرالله پورجوادی را نیز افزود.
حال شاید بد نباشد به انگیزه رونمایی از مستند «مستشرق» که دوشنبه هفتم بهمن ساعت ۱۵:۳۰ در تالار ایوان شمس و سهشنبه هشتم بهمن ساعت ۱۵ در کتابخانه ملی ایران برگزار میشود، مروری بر آرای برخی از اندیشمندان درباره این ایرانشناس فرانسوی داشته باشیم.
«سیدجلالالدین آشتیانی» معتقد است این دانشمند بزرگوار با افکار ملاصدرا و شارحان کلمات او بسیار مانوس است وبه عرفان شیعه، شیفتگی خاصی نشان میدهد و همین توجه ایشان به صدرالمتالهین و تلامیذ و اتباع او سبب تالیف و چاپ منتخبات فلسفی است. و در جایی دیگر گفته است که راه متوجه کردن سایرممالک به این تحول (رشد تحول فلسفه درایران بعد از ابنرشد) و منعکس کردن این افکار در دنیای غرب است. استاد هانری کربن پروفسور دردانشگاه سوربن در این راه قدمهای موثری برداشته است و برخی از افاضل ایران او را در به ثمر آوردن این اقدام نافع با کمال خلوص نیت یاری میکنند. حقیر نسبت یه این مستشرق که مدت نزدیک به سی سال است اشتغال به اشاعه معارف اسلامی دردنیای غرب دارد، احترام خاصی قائل است. ای کاش دانشمندان ما نیز در اشاعه معارف ایران در دنیای متمدن به ایشان تاسی کنند.
«سیدحسین نصر» اما کربن را کاتولیکِ پروتستانشدهای میدانست که قلبا به شیعه علاقه داشت. نصر بر این عقیده است که کربن افزون بر آنکه برای اولبار آثار هایدگر را به فرانسوی ترجمه کرد، نخستین محقق غربی است که با همکاران بزرگ ایرانی اش ملاقات می کرد و مخصوصا با علامه طباطبایی سالیان دراز جلسات بحث دینی و فلسفی داشت که نزد اهل معرفت در ایران معروف است و در نتیجه فرهنگ فلسفی و عرفانی ما ایرانیان سخت مرهون زحمات ممتد این دانشمند بزرگ و والااست.کربن نهتنها با فلسفه و عرفان مسیحی و اروپایی از قدیم تا دوران جدید انس داشت و کتاب بدیعی راجع به تمثیلات عرفانی ابن سینا نگاشت، بلکه در خود ایران باعث ترویج فلسفه اشراقی بین طبقه دانشگاهی و علاقهمندان به حکمت، خارج از حوزه های علمیه شد.
در این میان، «داریوش شایگان» بر این اندیشه است که کربن قبل از هر چیزی یک فرانسوی و اروپایی بود و بهشدت به فرهنگ اروپایی علاقهمند بود: «او در واقع یک آلمانشناس بود. اما وقتی کربن متوجه شد که من به هند علاقهمندم و به زبان سانسکریت تسلط دارم، مرا تشویق کرد و گفت حالا که به ایران و اسلام و هند علاقهمندی ترجمه متون سانسکریت به فارسی را در دوره گورکانیان در هند انجام بده. کربن نه فقط به ایران علاقهمند بود بلکه تفکری که در دنیا و در جهان اسلام ناشناخته بود را به دنیا معرفی کرد و در واقع از طریق کربن سهروردی وارد دنیای غرب شد.» او خود را آخرین کسی که کربن قبل از مرگش دیده بود، معرفی کرد و گفت این زمانی بود که اتفاقات انقلاب در ایران پررنگ شده بود و او از حوادث ایران اظهار نگرانی کرد اما کربن متوجه نبود که آن وجه تشیع هم میتواند انقلاب باشد. کربن تلاش بسیاری داشت که نقش ایران را در رشد و شکوفایی جهان اسلام نشان دهد و با برجسته کردن نقش ایران در تمدن اسلامی اسلامشناسان عرب با او بد بودند.
در میان اندیشمندان ایرانی، «کریم مجتهدی» محضر او را در دانشگاه سوربن درک کرده است. او بر این رأی است که ارزش کربن چه از نظر فلسفههای اسلامی و چه از نظر فلسفههای غربی بالاست: «او فقط مستشرق به معنای مصطلح نبود بلکه عمیقتر از آن غربشناس و محصول فرهنگ زیربنای غرب و وارث فرهنگ غرب بود. کربن چهرهای است که شاید یکی از ویژگیهایش اراده و شناخت است. فلاسفهای که کربن در ایران کشف کرد نهتنها در آن زمان مورد غفلت بودند بلکه امروز نیز ما از آنها غافل هستیم به گونهای که امروز شخصی مثل ابنسینا در ایران ناشناخته است. کربن معتقد بود لازم نیست افکار عمیق در تاریخ به عینه و ظاهری تکرار شوند بلکه حکمای بزرگ ما مثل ابنسینا، سهروردی و ملاصدرا آهنگ خود را زدهاند و الان انعکاس اصوات آنها به ما منتقل شده است.»
هانری کربن در ایران در کنار محمد معین (سمت راست) و سیدحسین نصر (سمت چپ)«غلامرضا اعوانی» همچنین کربن را یک شخصیت استثنایی میداند که یک فرهنگ استثنایی و ناشناخته ای مثل فرهنگ و تفکر ایرانی را معرفی کرد و اعتقاد دارد وسعت اطلاعات کربن نسبت به فرهنگ ایرانی بسیار قابل توجه است: «عمق دید کربن و پژوهش مسائل و خواندن عمیق متون و یافتن نسخههای خطی در او بینظیر است. کربن فیلسوف جامعالاطرافی بود و خلاف دیگر شرقشناسان که گرایش ضد ایرانی و ضد شیعی داشتند کربن به درستی حق مطلب را ادا کرد. کربن اهلیت و استعداد مخصوص و منحصربهفرد نبوغ ایرانی و قریحه زوالناپذیر ایرانی را در این کتاب مورد اشاره قرار میدهد و در عین حال با اظهار تاسف یادآور می شود که متاسفانه فلسفه ایرانی – اسلامی تا به حال از صحنه تاریخ فلسفههای ما غایب بوده است. کربن تاریخنگاری فلسفه را تغییر داد و فلسفه و ارتباط آن را با حکمت نشان داد و ارتباط تشیع و عرفان را عیان کرد چرا که هر دو مبتنی بر ولایت الهی است.»
افزون بر این، «مهدی محقق» هم بر آن است که هانری کربن در مدتی که با ایران در ارتباط بود، بیستوچهار کتاب فارسی مربوط به فرهنگ این مملکت را احیا کرد: «کتابهایی از کشفالمحجوب گرفته تا جامعالحکمتین ناصرخسرو را زنده کرد. زمانی رئیس انجمن آثار ملی از من خواسته بود کتابی از عطار را تصحیح کنم ولی در میانه کار من متوجه شدم این کتاب از عطار نیست لذا تصحیح آن را متوقف کردم. کربن به من گفت چرا این کتاب را ناتمام گذاشتی و من دلیل خود را توضیح دادم. کربن مخالفت کرد و گفت حتی کتابی که به عطار نسبت داده شده هم بی ارزش نیست. کربن خیای مشوق ما بود.»
«نصرالله پورجوادی» بر این تفکر است که کربن روشی دارد که با روش شیعهشناسی ما فرق می کند: «روش او پدیدارشناسانه است. او به تشیع از منظری جانبدارانه نگاه نمیکند و نگاه او از منظر یک فرقه خاص به تشیع نیست. او یک فرقه را به فرقه دیگر ترجیح نمی دهد. لذا روش کربن با روش مرحوم طباطبایی یا آشتیانی فرق میکند، چون آنها از دید خاصی در مورد فرقه ها داوری میکنند. مسئله اصلی کربن در اسلامشناسی او، تعریفی است که از شیعه ارائه میدهد. معمولا ما وقتی میخواهیم شیعه را تعریف کنیم بلافاصله به دنبال جانشینی خلافت پیامبر میرویم و میگوییم تشیع مذهبی است که خلافت پس از رسولالله را حق علی (ع) میدانست در حالی که کسانی این حق را غصب کردند. این برداشتی است که ما از تشیع داریم. اما از نظر کربن مسئله این نیست. از نظر کربن شیعه شدن یعنی پیرو امام شدن و امام یک شخص تاریخی نیست. امام از نظر کربن یک شخص ملکوتی و نورانی است. شخص نورانی تعبیری است که نجمالدین کبری به کار برده است. ساحت وجودی امام عالم ملکوت است نه عالم شهادت. عالم شهادت جایی است که امام ظاهر میشود و لباسی به تن میکند که این لباس شخص تاریخی است. لذا علی(ع) مظهر آن امام ملکوتی و انسان کامل نورانی است. این انسان حقیقی و شخص نورانی در وجود علی(ع) به نحو اتم و اکمل ظاهر شد. علی(ع) مظهر کامل آن امام نورانی است. به خاطر ظهور آن شخص نورانی در علی(ع) است که او استحقاق امامت دارد، چراکه آن امام نورانی در علی(ع) متجلی و ظاهر شده است. یک نور عام در همه وجود دارد اما یک نور خاصی داریم که قاهر است و این نور قاهر و غالب وقتی در شخصی باشد، استحقاق مییابد که امام و خلیفه رسولالله شود. برای شناخت بهتر امام از نظر کربن می توان این چهره امام را با چهره ای که در کتاب مکتب در فرآیند تکامل آمده مقایسه کرد. در سراسر این کتاب یک بار هم اشاره به این شخص نورانی و ولیالله و امام ملکوتی نشده است. نویسنده این کتاب قائل به اینکه چنین نوری وجود دارد نیست و امام در این کتاب یک عالم پرهیزکار است. چهرهای که در این کتاب میبینید درست نقطه مقابل آن امامی است که کربن در آثار خود توصیف کرده است. کربن از تشیع به عنوان مذهب باطن یاد میکند. بدون توجه به دوقطبی ظاهر و باطن درک نمیکنیم که کربن چه میگوید. تسنن فرقهای است که قائل به باطن و این امام نیست. کربن میگوید در تسنن هم امام داریم ولی مظهر آن امام ملکوتی نیستند. تسنن درست به دلیل مقابله با تشیعی که قائل به امام غایب نورانی است در قرن سوم بهوجود آمد.»
اما شاخصترین گفته را باید در آثار علامه طباطبایی جستوجو کرد. او نوشته است که بنا به گفته کربن تاکنون مستشرقین، اطلاعات مربوط به اسلام را از اهل تسنن اخذ میکردند و در نتیجه، حقیقت مذهب تشیع آنگونه که شایسته است، به دنیای غرب معرفی نشده است: «او میگفت به عقیده من، مذهب تشیع تنها مذهبی است که رابطه هدایت الهی را میان خدا و خلق برای همیشه نگه داشته، پیوسته ولایت را زنده و پا برجا میدارد. کربن افزود به اعتقاد من، تمامی ادیان حقیقتی را دنبال مینمایند؛ اما تنها مذهب تشیع است که به این حقیقت لباس دوام و استمرار پوشانیده و معتقد است که این ویژگی میان عالم انسانی و الوهی برای همیشه باقی است. این نظر من است؛ آیا شما نیز این گونه فکر میکنید. گفتم آن چه از نظر اسلام می توان گفت، آن است که نظریه اثبات صانع در تمامی ادیان مشترک است؛ ولی آیینی که ارزش این حقیقت را داشته، دینی است که در آن تنها خدای یگانه پرستش شود و رابطه نبوت را اثبات کرده، معادی قائل شود. آنچه از لوازم احترام و تعظیم می توان در حق یک دین روا داشت، اسلام در حق یهودیت و مسیحیت روا داشته و مقام نبوت حضرت مسیح را تقدیس و تنزیه نموده و شریعت این پیامبر و نیز حضرت موسی (ع) را ستوده است و نیز نسبت به دین مجوس، به دیده احترام می نگرد.»
برچسبها مرتضی مطهری فرانسه سید حسین نصر غلامرضا اعوانی ایران شناسی کریم مجتهدی مهدی محقق داریوش شایگانمنبع: ایرنا
کلیدواژه: مرتضی مطهری فرانسه سید حسین نصر غلامرضا اعوانی ایران شناسی کریم مجتهدی مهدی محقق داریوش شایگان مرتضی مطهری فرانسه سید حسین نصر غلامرضا اعوانی ایران شناسی کریم مجتهدی مهدی محقق داریوش شایگان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۶۸۱۰۶۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مداحی که منبعش گوگل است به درد مداحی نمیخورد
زینب حسینی روش: فرهنگ مدح و مداحی یکی از عوامل مهم در ترویج اندیشه اسلامی شیعی و تثبیت آن در طول تاریخ ایران اسلامی به شمار میرود و در طول تاریخ مداحان و شاعران فراوانی با استفاده از اشعار، سیره و رفتار اهل بیت (ع) را با اسلوبهای هنری و قالبهای جذاب پایدار و تأثیرگذار توصیف و به مخاطبان انتقال دادند.
هیأت فرصتی برای پرورش انسان و انسانسازی است که اگر به این مقوله بها داده نشود و آموزشهای لازم صورت نگیرد، خسارتی را در پی خواهد داشت و چون مداحان و هیأتهای مذهبی با جمعیت قابلملاحظهای از افراد جامعه بهویژه جوانان و نوجوانان در ارتباط هستند میتوانند نقش مؤثری در تربیت آنان داشته باشند بنابراین اگر محتوایی که مداحان و هیأتهای مذهبی به مخاطبان خود میدهند، غنی نباشد ممکن است تربیت دینی جوانان بهویژه انگیزه حضور مردم در مجالس دینی با چالش روبهرو شود.
بر همین اساس با قاسم رضایی مداح اهل بیت (ع) گفتوگو کردیم که نگاهتان میشود:
*از نقطه شروع مداحی بفرمائید و اینکه چطور وارد این عرصه شدید؟ از محضر کدام اساتید در این زمینه بهره بردید؟
اجازه میخواهم با یک شعر شروع کنم؛
هر کس به نوحه خوانی او انتخاب شد / از انتصاب حضرت ختمی ماب شد
مداح شد ز روز ازل هر کسی گلش / مخلوط با غبار ره بوتراب شد
این انتصاب ما که بر او نوحه گر شویم / قبل از ولادت من و عالیجناب شد
بر هر زبان اجازه ذکرش نمیدهند / خفاش کی مدیحه گر آفتاب شد
زیر سوال گر برود ذاکر علی / باید برای فاطمه فکر جواب شد
رحمت به محتشم که به یک نوحه خوانی اش / مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد
فردا که پرسش از همه گردد چه داشتی / گوید حسین: نوحه سرایان حساب شد
در همین ابتدا بگویم که من حقیقتاً شرمنده اهل بیت هستم، از این جهت وقتی جایی میروم خجالت می کشم که بگویم مداحم و میگویم من استاد دانشگاه هستم. یک زمانی در جوانی بدون لکنت میگفتم من مداحم.
حتی زمانی که در سپاه منصب داشتم هر جا میرفتم میگفتم بگویید ذاکر امام حسین (ع) است اما الان دیگر رویش را ندارم و خود را شرمنده آل الله میدانم. من هم مانند همه شیعیان در دامن پرمهر مادرم حب اهل بیت را دریافت کردم. دایی من مرحوم مشهدی جمال قلی بیگی شاعر و نوحه سرا بود و درس خوانده مکتب خانه بود میگفت و مینوشت بعد همان را با صوت بسیار خوش میخواند. عمویم هم در سالهای قبل از انقلاب وقتی که با هیأت روستا به مشهد مشرف میشدند نوحه میخواند، آن زمان شاید چهل پنجاه تا ضبط صوت میگذاشتند و صدایش را ضبط میکردند. مردم میگفتند استاد سبزعلی وقتی نوحه میخواند دیگر احتیاجی به روضه نیست. ایضا مرحوم پدرم هم خوش صدا و مشوق خوبی برای ما بودند روستای ما روستای پرجمعیتی بود. یک معلمی داشتیم که اهل نیشابور بود، هیأت را ایشان در روستا بنا کرد، در این هیأت نهجالبلاغه و رساله امام را برای مردم میخواند البته به دلیل شرایط خفقانی که بود میگفت رساله آیت الله خویی یا فلان مرجع است.
یادم است که اولین نوحهام را شب ششم محرم برای حضرت قاسم (ع) خواندم، حتی شعرش هم یادم است؛
خواهرم از حرم گلاب و قرآن بیار که به میدان رود نوگل باغ بهار
قاسم بن الحسن پوشد از خون کفن من غریبم
این اولین باری بود که من خواندم، لرزیدم ولی خواندم از یک طرف عمو و از یک طرف دایی مشوق من بودند نوحه که تمام شد و ترس من هم از خواندن جلوی جمع تمام شد.
من فقط نوحه میخواندم، تا اینکه انقلاب شد. یکی از دوستان ما که در دفاع مقدس به شهادت رسید ایشان اهل دعا و نیایش، دعای کمیل و زیارت عاشورا بود.) شهید شکرالله غفوری (ما آن موقع اصلاً غیر از دعای توسل بقیه دعاها را نمیشناختیم، این شهید بزرگوار بود که دعا و زیارت خواندن را باب کرد. من هم کنار ایشان میخواندم، تا اینکه پایم به جبهه باز شد، مخصوصاً در پادگان آموزشی سپاه چون من خوش صوت بودم فرمانده پادگان هر جایی که من را میدید در برنامههای مختلف صبحگاه، شامگاه و غیره دعوت به خواندن میکرد. تا اینکه کم کم علاوه بر نوحه سایر جوانب مداحی را مانند دعا و مناجات را هم شروع کردم. البته شهید جمال قریشی که معاون فرهنگی پادگان بودند خیلی راهنمایی میکرد.
در عنفوان جوانی در روستایمان یک کتابخانه با چهار هزار عنوان کتاب راه انداختم، اما متأسفانه یک روز که از جبهه برگشتم دیدم یک عده کتابها را ورق ورق کرده و در بین میوههای چیده شده گذاشته بودند. خیلی ناراحت شدم و با گریه به خانه برگشتم و ماجرا را برای مادرم تعریف کردم. مردم هم که از ارزش این کتابها آگاه نبودند آنها را برای استفاده در باغ برداشته بودند، برگشتم و از باغها آن مقداری که سالم مانده بود را جمع کردم که چیزی حدود صد و پنجاه عنوان میشد.
علاوه بر خواندن کم کم مطالعهام هم زیاد شد و شروع به نوشتن هم کردم. برای شهید بهشتی یک مقاله نوشتم، در جبهه جایزه گرفتم راجع به نهجالبلاغه هم یک نوشته دارم. یادم هست که درباره نهجالبلاغه نوشته بودم: دری است از درهای بهشت، به عثمان بن حنیف دنیا شناسی میآموزد برای حسن بن علی (ع) فلسفه بلند هستی، را تبیین میکند طلحه و زبیر را به محاکمه میکشد، شیطنت معاویه را برملا میکند و ابوموسی اشعری را در پیشگاه وجدان به محاکمه میکشاند.
*شما کدام لشکر بودید؟
ابتدا کردستان و گردانهای جندالله و در سومین اعزام به لشکر ۷۲ رفتم، تقریباً پای ثابت دوکوهه و دعای کمیل و عزاداریها بودم. در آن دوران جواد علی گلی، رضا پوراحمد و حاج محسن هم بودند. خواندن برای یگانهای رزم و تشییع شهدا همیشه بود. بعد از جنگ من مسئولیت دایره قضائی و انضباطی نیروی زمینی سپاه را عهده دار شدم. در آن موقعیت هم باز پای ثابت حسینیه امام خمینی (ره) در پادگان شهید صفوی بودم، در شهادتها و ولادتها میخواندم. آقا عزیز همیشه میگفت یا رضایی بخواند یا آهنگران، مداح از بیرون نیاورید. ایشان به شدت با مداحان سلبریتی مخالف بود. آقا عزیز جعفری علاوه بر اینکه یک چهره نظامی هستند به شدت هم فرهنگی، دقیق و منظم هستند. تقریباً از این سالها بود که در وادی مجموعه مداحان افتادم. میتوانم بگویم از هفت هشت نفری که در این برهه با آنها آشنا شدم بهره زیادی بردم. دو جلد کتاب هم در این خصوص دارم. آبرومندان درگاه حسین (ع)، یازده پیرغلام که از دنیا رفتند. جلد دوم زندگینامه ۷۲ نفر از پیرغلامان از استانهای مختلف را نوشتم و بسیار برایم جذاب بود.
مرحوم آقای میرزاعلی آهی را از سال ۶۰ میشناختم، ایشان فرمانده کمیته استان سیستان بود خیلی نمیتوانستم ایشان را ببینیم گاهی در یادواره شهدا یا تشییع شهیدی میشد که میدیدم. از سال ۲۶ ارتباطم با ایشان مانند پدر و فرزندی شد. ایشان بنده را به نوشتن و تألیف کتاب ترغیب میکردند. تا آن زمان من زیاد نوشته بودم اما دنبال کتاب شدنش نبودم که ایشان دستور دادند، بعد از آن تا کنون ۴۰ عنوان کتاب تألیف کردم که حدود ۶۴ تایش چاپ شده و مابقی هم در حال چاپ است. از دیگر بزرگوارانی که من از آنها آموختم مرحوم نادعلی کربلایی است، فرزند ایشان شهید حسین کربلایی همرزم ما بودند، دو تا از فرزندانشان در جبهه شهید شدند. استاد دیگر حاج اسماعیل ولی خانی بودند که حقیقتاً نظیر نداشتند، ایشان هم پدر دو شهید بودند. نام و زندگینامه این دو مداح گرامی هم در کتابم آوردهام.
از زمانی که بسیج مداحان را تأسیس کردیم با افرادی ارتباط گرفتم که فوق العاده بودند، مانند مرحوم حاج محمود اکبرزاده در مشهد، هر وقت که برای مأموریت به مشهد میرفتم به نجاری ایشان سر میزدم، مینشستم و با ایشان صحبت میکردم و از ایشان اجازه میگرفتم که کارم را در خراسان شروع کنم. اگر بخواهم کلی بگویم همیشه سعی کردم از همه آدمها حتی از یک بچهای که میدیدم سرمشقی بگیرم. یادم هست در یک سفر کربلا یک آقای مداحی قرآن را به غلط خواند، یک پسربچه هشت ساله درگوشی به این آقا تذکر داد که شما اشتباه خواندید، ایشان هم عصبانی شد و فریاد زد گفت بچه برو بگو بزرگترت بیاد پسربچه گفت من نمیخواستم خودم را معرفی کنم من حافظ کل قرآن هستم، داستان آن روز پسربچه و مداح استاد من شد که اگر کاری را بلد نبودم ورود نکنم. این آموزه دین هم هست و اهل بیت به این مساله توصیه فرمودند که اگر کسی علم کاری را نداشت وارد آن کار نشود که این عین جهالت است. زندگینامه مرحوم علامه، حاج اکبر ناظم، آقا مصطفی هاشمی دانا، خالق فکری اردبیلی و بعضی عزیزان دیگر را نوشتم و سعی کردم از هر کدام بیاموزم.
*درباره آثار و تالیفاتتان در زمینه مداحی بفرمائید؟ از بین کتابهای خودتان کدام را مهمتر میدانید و علتش چیست؟
تالیفات بنده در سه حوزه متمرکز است؛ حوزه اول که تخصصم است حوزه حقوقی است. در حال حاضر چند تا از کتابهای حقوقی من در دانشگاه تدریس میشود که یکی از آنها را خیلی دوست دارم. کتاب «حق بر آموزش» مطالعه تطبیقی لوازم و مقتضیات بر آموزش در تمام دنیا کار شده است. این کتاب در خصوص حقوق عمومی نوشته شده و رستههای مختلفی دارد. جهاد دانشگاهی نام کتاب را به «حقی بر آموزش در اسناد بینالمللی و داخلی» تغییر داده است. از جمله بخشهای این کتاب میتوان به معلولین و آموزش، کودکان کار و آموزش، بازماندگان تحصیل و آموزش، زبان مادری و آموزش، ادبیات دینی و آموزش، جامعه شناسی، بومی سازی آموزش، لیبرالیسم و آموزش، سوسیالیسم و آموزش اشاره کرد.
حوزه دوم تالیفات بنده حوزه کتابهای تاریخی و فقهی است. کتاب «هدایت پنهان» تقریباً سه چهار بار چاپ شده است، این کتاب در خصوص نقش شبکه وکالت در پیام رسانی ائمه علیهم السلام به مردم است. از زمان حضرت جواد (ع) ارتباط مردم با اهل بیت خیلی بسته شد، اما حدود سی وکیل داشتند و از این طریق با مردم ارتباط میگرفتند.از جمله وکلای ائمه در این دوران علی بن یقطین، علی بن مهزیار، حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) و نواب اربعه بودند. این کتاب هم کتاب خوبی است که در رسانه هم از آن رونمایی شد. علامه جوادی آملی کتاب را که دیدند بوسیدند و هم از اسم کتاب هم از موضوع کتاب تقدیر کردند.
سومین حوزه تالیفات من حوزه مدیحه سرایی اهل بیت (ع) و شهدا است. چند کتاب درباره شهدا نوشتم، از جمله کتاب «دایرهالمعارف نینوا» که درباره شهدای تیپ نینوا است. اما در حوزه مداحی سه تا از کتابهایم را خیلی دوست دارم. کتاب «چهره بی غبار عاشورا در مقتل» یک کتاب ۶۶۰ صفحهای است که آیت الله حسینی اراکی در مقدمه آن نوشتند این کتاب در اسلام بی نظیر است. این کتاب تدریس هم شده است. در این کتاب ۱۰ عنصر مقتل شناسی را بررسی کردم. فایل کامل این کتاب را به یکی از مراکز مهم فرهنگی فرستادم، یک ماه بعد یک نفر از آن مجموعه با من تماس گرفت و گفت کتاب شما را بررسی کردیم، بسیار عالی است اما در اولویت ما نیست. گفتم میدانم اولویت شما این است که سی شب ماه رمضان تو دعا بگذارید، اگر اولویت فکر و تفکر بود الان به اینجا نمیرسیدیم. روزی جامعه مداحی از مراجع تقلید اجازه نقل حدیث داشتند اما امروز بعضی مداحان در پوشش خود دچار مشکل هستند، بعضی همین حکم ساده تشبه به کفار نداشتن را رعایت نمیکنند لباسهای تنگ یا خارج از شأن یک مداح میپوشند و کار خود را هم درست میدانند. متأسفانه مرجع اطلاعات بسیاری از مداحان و حتی برخی از روحانیون سرچ گوگل شده است، حتی مقتل را هم از سرچ گوگل به دست میآوردند و همین عدم مطالعه باعث شده تا برخی اطلاعات غلط را به مخاطب خود انتقال دهند.
به هر صورت در این کتاب شانزده عنصر مقتل شناسی بررسی شده است. در جلد دوم آن از دلایل «ما رایت الا جمیلا» گفتم. آیت الله جوادی آملی بر این کتاب تقریض کردند. در این کتاب ۶۰۰ صفحهای چند عنصر مهم و اساسی از ۱۰ عنصر مقتل شناسی را تشریح کردم و همه مطالبی هم که بیان شده بر اساس مبانی دینی، فقهی، روایی و قرآنی بوده است.
کتاب دیگری که جلد سوم همین مجموعه است کتاب فنون مداحی و روضه خوانی است که در آن از فن فهرست کردن، فن گریز، فن روانشناسی زیبایی، اخفا و اظهار خواندن در روضه خوانی و غیره گفتم. این مجموعه سه جلدی شامل چند هزار صفحه است. متأسفانه متولیان بارها قول مساعدت دادند هنوز یک ریال هم کمک نکردند، مسئولی دیگر قول کاغذ دادند که آن هم محقق نشد، رئیس یک مجموعه شهرداری تهران کلی از کتاب تعریف کردند اما الان دو ماه است که جواب تلفن من را هم نمیدهند. اما دو خانم و دو تا خواهر شجاع آمدند پای کار و ویراستاری این کتاب را پذیرفتند. برای این کتاب پیش فروش هم گذاشتیم که چند نفر از مداحان نفر آمدند و هر کدام با یک میلیون تومان کتاب را پیش خرید کردند. دو کتاب دیگر هم در حوزه اهل بیت (ع) تألیف کردم. یکی از این کتابها خلاصه آن مجموعه سه جلدی و با عنوان «چه بخوانیم» است. برای این کتاب هم از یک طلبه خواستم تا منابعش را جمعآوری کند. کتاب برای راحتی کار مداحان و روحانیون در قطع کوچک و جیبی است.
متأسفانه ما در کشور مشکل عزم داریم، عزم جدی در خیلی از امور و حوزهها دیده نمیشود، به خصوص حوزههایی مانند اقتصاد، خودرو، فرهنگ و امثال آن با ضعف عزم مواجه هستند. در خصوص مداحی هم به نظرم شاید فقط بنیاد دعبل با همه گرفتاریهایی که دارد، باز هم کارش را درست انجام میدهد. اما بقیه تشکلها خیلی فعال نیستند و گویی فقط یک اسم دارند، ضربهای که تشکلهای مختلف به جامعه مداحی زدند، ضربه سختی است که راحت نمیتوان جبران کرد. از وقتی که این تشکلها ایجاد شد مجامع الذاکرین کمرنگ شد، برخی ازمجامع ۵ هزار جمعیت داشت، ماه رمضانها جا برای نشستن نبود، جلسات آقای اکبرزاده مشهد جا شاید نبود، البته خود آقای اکبرزاده هم کاریزما داشتن اما به هر نحو مجمع کارش را درست انجام میداد اما متأسفانه تشکلها حتی همان بسیج مداحان که من خودم راه انداختم، اخلال در کار ایجاد کرد.
من از روز اول هم با این کار مخالف بودم، معتقدم هیأت رزمندگان به تمام هیئات کشور لطمه زده است، از وقتی هیأت رزمندگان رو آمد هیأتهای شهرها و استانها به صورت نیمه تعطیل درآمدند، الان خود هیأت رزمندگان هم اینطور شده است. طوری که الان وقتی برنامهای میگیرند زیاد رسانهای نمیکنند، مراسم دعای ندبه شأن ازنظر کمّی تقلیل پیداکرده است، این را از آمار صبحانههایی که آماده میکنند، میگویم. در حالی که برخی جلسات هفتگی در هیأتها بیش از سیصد نفر حضور دارند، آنها نه رسانه دارند، نه امکانات خاص دیگری.
*اساسا تعریف شما از فن مداحی چیست و اصلیترین کارکرد فن مداحی را در چه چیزی میبینید؟
رهبر معظم انقلاب درباره مداح و مداحی فرمودند: «مادح خورشید مداح خود است»، در همین جمله کوتاه رازها نهفته است. مداح باید بداند که مدح خورشید میکند. امروز بزرگترین اشکال مداحان ما این است که مداح نیستند و مداحی را فقط برای مداحی انجام میدهند، مانند نمازی که کسی فقط برای رفع تکلیف انجام میدهد. واضح است که چنین نمازی انسان را به معراج نمیبرد. مداحی که صرفاً برای رفع تکلیف باشد نیز اثری نخواهد داشت، از آن بدتر زمانی است که مداح به قصد خودنمایی بخواند. گاهی هیأتها یا مداح اینقدر درگیر بنر و پوستر و تبلیغات میشوند که از اصل کار مداحی و برگزاری هیأت غفلت میکنند. گاهی هم این حجم از توجه به فرعیات و ظواهر برای پوشاندن ضعفهای اخلاقی و فنی است. در گذشته این همه طلاق در جامعه مداحی وجود نداشت اما امروز متأسفانه هست. همه اینها به این دلیل است که ما تعریف درستی از مداحی نداریم.
مداحی چیست؟ آیا صرف اینکه یک نفر برای دیگران بخواند، این مداحی است، اگر این باشد که خوانندهها هم همین کار را میکنند. مداحی چیزی فراتر از خواندن است، مداحی یعنی به درستی معرفی کردن مادح. امام رضا (ع) فرمودند: درباره ما چیزی از خود نگویید، بلکه همان را بگویید که ما راجع به خودمان گفتیم. داستان جالبی در این باره از امام صادق (ع) نقل شده است؛ شخصی بر امام صادق (ع) وارد شد دست روی سینه گذاشت و گفت السلام علیک یا شریف، شریف صفت و ویژگی خوبی است ظاهراً این فرد حرف بدی نزده بود امام صادق (ع) قبل از اینکه جواب سلام این شخص را بدهند فرمودند برادر کنیه تو چیست گفت ابوعبدالله امام فرمود سلام علیکم یا ابوعبدالله، گفتند ما را به کنیه خودمان بخوانید، از خودتان برای ما کنیه درست نکنید. این برخورد امام اهمیت مداحی و درست سخن گفتن درباره اهل بیت (ع) را میرساند، نمیشود هر حرفی را درباره این بزرگواران زد. فرمودند: «ان امرنا صعب مستصعب» امر ما سخت دشوار است. اما متأسفانه امروز برای خیلیها راحت شده و راحت به این قضیه نگاه میکنند. هر فردی با چند مستمع و یک بلندگو و یک شال گردن و خواندن خود را مداح میداند، اینها خوب است اما کافی نیست. مداحی اهل بیت (ع) امر خطیری است و کسی که پا در این عرصه میگذارد باید از جهات مختلف علمی، اخلاقی و عملی روی خود کار کند. مداحی که میآید در رسانه ملی میگوید مرا به لاک مشکی آن خانم پشت دسته عزایت ببخش، معلوم است که یا چیزی از احکام دین نمیداند یا میداند و اهمیت آن را متوجه نشده است. کسی که لاک میزند جدای از آنکه خود را در پیش نامحرم تزئین کرده که حرام است نماز و طهارتش هم به مشکل برمی خورد، وقتی یک مداح چنین حرفی میزند به طور ضمنی این عمل غلط را تأیید کرده است.
به قول شاعر:
دلم قربانی آن سر که با خنجر کند بازی / به روی نیزه دست افشان، رود تا سر کند بازی
مرا روزی خور خوان خسان کردند و میترسم / در این بازار، زر با حرمت بوذر کند بازی
چو واعظ پایبند صحبت خود نیست، جادارد / که حرمت بشکند، محراب با منبر کند، بازی
خدا فرمود: با جبرائیل دنیا جای بازی نیست / که با انگشتری، یک لحظه پیغمبر کند بازی
مرا در دل به گاه مرگ این یک آرزو باقی است / که ابراهیم دل با آتش محشر کند بازی
خلاصه بگویم، فن مداحی این است که مداح از همه علوم بداند، عربی بلد باشد، چرا که همه کتابهای ما یا ترجمه عربی شده یا از عربی ترجمه شده است. مداح باید بتواند از این کتابها استفاده کند. الان متأسفانه اگر کتاب نفس المهموم را جلوی بسیاری از مداحان بگذارید نمیتوانند بدون غلط از رویش بخوانند. یا کتاب «قَمْقامِ زَخّار وَ صَمْصامِ بَتّار» فرهاد میرزا معتمد الدوله، این کتاب هم کتاب باارزشی است، اما چند نفر با آن آشنا هستند یا میتوانند از رو بخوانند. متأسفانه مداحان ما با کتابهای مرجع آشنایی ندارند. من جایی برای آزمون و تست رفته بودم، به یک نفر گفتم چه کتاب مقتلی خوندی گفت جلد یک و دوی گلچین احمدی، گفتم آن کتاب ده جلد است باید همه اش را میخواندی اما این مقتل نیست. پرسیدم دیگر چه خواندی گفت لهوف گفتم معنی لهوف را میدانی گفت احتمالاً جمع لحاف است، یعنی این بنده خدا اصلاً کتاب را نمیشناسد و فقط یک چیزی شنیده است.
وقتی یک نفر حتی معنی نام کتاب را نمیداند، چطور میخواهد از این کتاب برای مردم نقل کند. به همین دلیل است که میگویم مداح باید با علوم مختلفی که با مداحی در ارتباط است مانند عربی، علم رجال، صرف و نحو و غیره تا حدودی آشنایی داشته باشد. باید با راویان صحیح حدیث و جاعلان حدیث آشنایی داشته باشد تا دچار اشتباه نشود، ما حتی در برخی از کتب حدیثی، احادیث جعلی داریم، مداح باید حواسش به این مسائل باشد، هر حرفی را نقل نکند هر مطلبی که از هر کتابی خواند بلافاصله برای مردم بازگو نکند، کتب مرجع را بشناسد، احادیث و روایات معتبر را بشناسد و از آنها استفاده کند. مداحی که با کتاب و مطالعه سروکار ندارد و محل رجوعش سرچ گوگل است به درد مداحی نمیخورد. توانمندی در این بخش از فنون مداحی شاید از هر بخش دیگری مهمتر و واجب تر است، اگر مداح به لحاظ موسیقی و فن خواندن چندان هم حرفهای نباشد قابل تحمل است اما اینکه حرف بی سند و مدرک بزند و اطلاعات غلط به مردم بدهد با هیچ چیز قابل جبران نیست. البته فنون خواندن و زیبا خواندن هم در جای خود مهم است. ما یک مجموعه آموزشی با عنوان الحان الذاکرین تهیه کردیم که شامل هزار صفحه کتاب و ۷۲۷ ساعت نغمات با ذکر نام دستگاه، آواز یا گوشه مناسب میباشد.
ده هزار نسخه از این مجموعه در سال ۷۰ به فروش رفت. در گذشته اینقدر جلسات مداحی زیاد نبود، شاید در یک روستا یا شهر سالی ده یا بیست روز مجلس مناسبتی محرم یا ماه رمضان بود و تمام میشد. اما الان به هر مناسبتی مجالس برگزار میشود، این شرایط جدید میطلبد که علم و آمادگی مداح هم صد برابر قبل شود. البته بعضی از مناسبتهایی که جدیداً باب شده هم جای تردید دارد و مداحان باید حواسشان به این مناسبت سازی ها باشد. آیا اینها را امام صادق (ع) گفته امام باقر (ع) گفته، خب اینها بدعت است. مداح باید حواسش به این موضوعات باشد و درگیر بدعتها و رسم و رسوم من درآوردی نشود. باید مداحان و علمای تراز گذشته را الگوی خود قرار بدهیم، آنها چطور رفتار کردند ما هم راه آنها را برویم، نقل است به مرحوم قاضی نور الله شوشتری ایراد گرفتند، سه سال منبرش را تعطیل کرد رفت تحقیق و مطالعه کرد حتی به هند رفت و در یک کتابخانه در هند منبع حرفی را که راجع به امام حسن عسکری (ع) زده بود پیدا کرد، برگشت و به مردم گفت این سند حرفی است که من درباره امام زدم، این شیوه و رفتار اهمیت مساله را میرساند، ضمناً سختی کار را هم میرساند. مداح باید وقتی حرفی میزند معتبر باشد، باید طوری حرف بزند که مردم بتوانند روی حرفش حساب کنند و بدانند که حرف بیخود و بی سند نمیزند.
منبع: خبرگزاری مهر